شهدای شهرستان ورزنه

شهدای غریب ورزنه نشانی از بی نشانترین ها

شهدای شهرستان ورزنه

شهدای غریب ورزنه نشانی از بی نشانترین ها

شهدای شهرستان ورزنه

*** وبسایت شهدای شهرستان ورزنه ***

آماده ی به کارگیری نظرات شما خواهیم بود.
دلم براتون تنگ شده.نمیدونم چرا نمیشه در مورد شما قلم بزنم.ترسم از اینه که دیگه نگام نکنید.چرا چند روزه توفیق نوشتن در مورد شما رو پیدا نکردم.قربون مظلومیتتون برم.قربون دلای پاک و عمل مخلصتون برم که دنبال هیچی نبودید الا رضایت خدا.

که می گوید شما رفتید و ما ماندیم؟
ما میرویم و شما مانده اید!
شما هستید تا همیشه تا هنوز
ای شمعهای جاودان بتابید بر ما سیاه سیرتان روشن صورت
وگرنه
جهان باز می ایستد از چرخ و ما هم
چه شد که روزی خور مهربان پروردگار شدید؟
چه شد که بهشت برایتان سر فرود آورد؟
کمی از یقینتان وام میدهید آیا؟
به آدمیان "عصر معراج پولاد و آهن"
که میگوید موج جنگ شما را مست کرده
ماایم که مردیم به تاریکی گناه
موج آرزوها ما را کشت
میرانده شدیم به دوری از شما
آی آدمها! به کجا چنین شتابان
چطور شود که رویای شبانه مان را مردان بی ادعا پر کنند
ما که مدعیم و مفتخر به روزمرگی زندگی دروغ مان
زنجیر هوس بسته به پاهامان
طمع و فریب آکنده چشمهامان را
ذلت و دریوزگی میکشد دستهامان را
غرور و تکبر را فریاد میکند قلب هامان
اینجا ظلمات است
نه ماه و نه ستاره ! خالی است شبهامان
بی فروغ و منور به نور مصنوعی : روزهامان تابنده
آی شهیدان! به کجا چنین شتابان؟
آری! نزد منور الانور روزی بخورید
به حق شما را سزد نورانیت تا همیشه تا ابد تا هنوز...

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

شهید اسماعیل صفریان

دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ

شهید اسماعیل صفریان فرزند عباس در سال 1339 در ورزنه  بدنیا آمد. از سن 6 سالگی به مدرسه ابتدایی شهید ترابی به امر تحصیل مشغول شد. شرایط و مشکلات زندگی او را از ادامه  تحصیل در مقطع راهنمایی  بازداشت چون پدری نا توان و معلول داشت، با وجود کمی سن به شغل مقدس کشاورزی پرداخت و از این راه کمک کار خانواده  خود بود. او از همان آغاز طعم تلخ ناملایمات را چشید و به همین سبب بود که خود را برای یک زندگی سراسر نور و امید آینده آماده کرد. با وجود اینکه در سنین نوجوانی بود در نهضت شکوهمند ملت مظلوم ستمدیده بر علیه جباران شرکت فعال داشت و در همین راستا بود که در حفظ و حراست از دستاورد های انقلاب اسلامی کوشا بار آمد. با شروع جنگ تحمیلی همراه با چند تن از برادران حزب اللهی جهت گذراندن آموزش های نظامی به یکی از پادگان های اصفهان رفت و پس از اتمام این دوره  آموزشی به کردستان اعزام شد و پس از سه ماه مجاهدت پیگیر و مداوم به زادگاهش بازگشت.  شرایط  مشکل خانواده ایجاب می کرد که در کنار خانواده بماند ولی موانع زندگی نتوانست کوچکترین تاثیری در روحیه  این شهید سعید بگذارد. در تاریخ 1361/1/23 دوباره به جبهه  جنوب اعزام شد. بعد از20 روزانتظار حمله سرنوشت ساز بیت المقدس شروع شد. ایشان با روحیه ای سرشار از ایمان و اخلاص در عملیات شرکت فعال داشتند و پس از اتمام مرحله  اول جهت استراحت به پشت خط مقدم آمد و برای انجام مرحله  دوم آماده شد.

سرانجام این شهید عزیز در مرحله  دوم عملیات و در تاریخ 1361/2/15 ردای سرخ و فاخر شهادت را عاشقانه به تن کرد و به لقاء الله پیوست و بدینسان یکی دیگر از یاران صدیق و با وفا و مخلص امام به حق واصل گشت.

""قسمت هایی از وصیت نامه شهید اسماعیل صفریان""

میروم تا درخت اسلام را پس از 1400 سال همراه دیگر برادرانم با خونم آبیاری کنم. میروم تا به خائنین بفهمانم دینمان اسلام،کتابمان قرآن، معلممان حسین(ع) و رهبرمان خمینی و هدفمان شهادت است. ای امام از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن، به اسم پاکت قسم اگر فرمان دهی دشمن را بادست خالی و با چنگ و دندان از میهنمان اخراج کنیم، به جان و دل می پذیریم و صدام را بر سر جایش می نشانیم.ای امام، فرمان ده تا اسلام را در دیگر کشور های دنیا زنده کنیم و بگو تا به دیگر کشور ها برویم و برادران مسلمان خود را از چنگ دیو ها رهایی بخشیم. هر چه در راه خدا بدهند، فانی شدنی نیست. به فرمان امام اسلحه به دوش می گیریم و تا آخرین قطره خون از این وطن حفاظت خواهم کرد. من امروز یکشنبه 1360/10/6 عازم به جبهه حسین (ع) علیه یزید و اسلام بر علیه کفر می شوم تا در کنار دیگر برادران خود از اسلام و وطنم حراست کنم و درخت اسلام را با خونم آبیاری کنم. والسلام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">