شهید محمد نصیری
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ
شهید محمد نصیری فرزند ابراهیم در سال 1343 در ورزنه پا به عرصه وجود نهاد.اودرخانواده ای کشاورز ومستضعف دوران کودکی را پشت سر گذاشت.چندسالی درمکتب نزدمادربزرگش درس خواند.درآن هنگام مکتب اولین محلی بود که کودکان قرآن رافرا میگرفتند. مدرس یکی از این مکتب ها بانوی فاضله ای بود که عده زیادی ازاهالی ورزنه فراگرفتن قرآن رامدیون ومرهون ایشان هستند.به هرحال شهید نصیری بعد از مکتب به مدرسه ابتدایی شهیدترابی (ضیاء سابق)رفت وبه خاطرعلاقه زیادی که به علوم دینی داشت ونیز بنا به اصراری که پدرش به یادگیری دروس دینی داشت برای فراگیری علوم اسلامی به قم رفت ولی پس از یکسال ونیم اقامت دراین شهرمقدس وکسب علم وتقوا دریکی ازمدارس آن بنا به عللی ازادامه تحصیل منصرف شدو بعدازمدتی اقامت دراهواز وخرمشهر به زادگاهش مراجعه نمود وبه کار بنایی پرداخت.بعدازچندسالی درورزنه ازدواج کرد که ثمره آن یک فرزندپسر است.شهیدنصیری درتظاهرات وراهپیمایی هاشرکت فعال داشت وبعدازپیروزی انقلاب به عضویت انجمن اسلامی شهر ورزنه درآمد و درفعالیت های مذهبی این مرکز شرکتی فعال داشت.باشروع جنگ تحمیلی جهت فراگیری آموزش نظامی به پادگان غدیر اصفهان رفت وپس از اتمام تعلیمات نظامی عازم جبهه های نبرد شد.درعملیات بیت المقدس شرکت فعال داشت .
سرانجام روز 1361/2/21 درجبهه خونین شهر درآن هنگام که خورشید خون رنگ خوزستان روبه افول می نهاد ودرحالی که به گفته همسنگرانش درحال پیشروی بود هدف گلوله بعثیان قرار گرفت وبه شهادت رسید.
شهید نصیری مسلمانی متعهد وفردی با متانت وباوقار بود.هرکاری رابا موفقیت به اتمام می رساند وازمشکلات زیاد درانجام کارهایی سخت ابایی نداشت. دربرخورد بامردم و خانواده نهایت خوشرویی را داشت. خداوند توفیق ادامه راهش را به همه رهروان راه حق وعدالت عنایت فرماید.
""قسمتهایی از وصیت نامه شهید محمد نصیری""
ای پدران, مادران, برادران وخواهران,خدا درمقابل این سختی ها یک پیغام دارد و آنهم اینست:"فاصبران وعدالله حقا":یعنی ای امت من صبرداشته باشید که وعده خدا حق است. چه حقی؟حقی که خدا می فرماید:"انا فتحنا لک فتحا مبینا" یعنی بدرستیکه پیروزی ازآن مومنین است.ای مومنین خدابه شما امانتهایی داده است.مبادا این امانتها رابه خدابرنگردانید.اگرخدابه در خانه شما آمدودرخواست امانتی خودکردمبادا جواب اوراندهید. بطور احسن امانت را روی دست گذارده وبه راه او بفرستید.امیدوارم این مطلب برایتان روشن شده باشد واما خداوندبه من یک امانت داد وآنهم فرزندم است وامیدوارم که بعدازخودم راه مرا که راه خداست ادامه دهد.برادران عزیز خیلی دلم میخواست که مانند علی اکبر ازاین دنیا باشما خداحافظی کنم اما خون من کجا وخون او کجا. اما خواهش می کنم که از خدابخواهید که خون مرا در راهش قبول کند."والسلام"
۹۲/۰۷/۲۳