شهید قاسمعلی میراحمدی
جمعه, ۲۶ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۷ ب.ظ
شهید قاسمعلی میراحمدی فرزند والامقام مرحوم میرزا حسن و درسال 1331 در ورزنه دیده به جهان گشود.درسنین کودکی ونوجوانی به مکتب رفت وقرآن رافراگرفت.به علت فقر مادی ومشکلات خانوادگی مجبور شد درس را رها کرده وبه کمک پدرش به کشاورزی بپردازد .پس از8 سال که به کشاورزی مشغول بود،درسال 1349به خدمت راه آهن دولتی ایران درآمد وازیک تصادف شدیدقطار که منجربه کشته شدن تعدادی از همکارانش شد جان سالم بدر برد وبه کمک مجروحین آن حادثه شتافت. پس از آن ماجرا دوباره به کار کشاورزی پرداخت ودرسال 1352 ازخدمت سربازی معاف شد.ازهمان آغاز جوانی همراه با کشاورزی فعالیتهای مذهبی خود را شروع کرد. با شروع نهضت بزرگ ملت ایران علیه رژیم ستم شاهی ،این شهید از زمره اولین افرادی بود که در ورزنه دست به فعالیتهای سیاسی زد.خارج ازمحدوده ورزنه چندین بار به اصفهان وتهران رفت ودرتظاهرات میلیونی مردم شرکت کرد وهربار با اخبار تازه و امیدبخش به ورزنه بازمی گشت.درحقیقت او و شهیدحبیب الله ترابی ازجمله اولین افرادی بودند که حلقه اتصال فعالیتهای سیاسی مردم ورزنه و اصفهان وتهران بودند.درجریان ورود رهبرکبیرانقلاب اسلامی ایران به میهن او درتهران به سر می برد وبعدها حکایت شیرین وپرمخاطره اش رابرای دوستان تعریف می کرد.درسال 1359در ورزنه ازدواج نمود ولی چندی نگذشت که باشروع جنگ تحمیلی باتعدادی ازدوستانش جهت فراگیری آموزش نظامی به پادگان آموزشی رفت وپس از مدت دو ماه درجبهه های دب هردان وهویزه به نبرد با متجاوزان بعثی پرداخت .پس از بازگشت به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمدوبا فراگیری آموزش تکمیلی راهی کردستان شد.در مدت سه ماه در کردستان فعالیت نمود وخطرناکترین ماموریت ها را می پذیرفت بعدا راهی زاهدان شد ومدت سه ماه درنوار مرزی میرجاوه به مبارزه با سوداگران مرگ پرداخت .اززاهدان که بازگشت راهی جبهه های جنوب شد ودر عملیات فتح المبین،بیت المقدس و رمضان شرکت فعال داشت.درحمله بیت المقدس وارد گردان زرهی شد وهدایت یکی ازتانکها را به عهده گرفت ودراین عملیات از ناحیه سر براثر ترکش موشک مجروح شد.هنوز زخم سرش التیام نیافته بود که باز هم به جبهه های جنوب اعزام شدودر عملیات رمضان شرکت کرد وپس ازاتمام عملیات ناکام ازاینکه شهادت نصیبش نشده بود به تضرع به درگاه خدا پرداخت وخیلی آرزو داشت به محبوب حقیقی متصل شود .
سرانجام شهید قاسمعلی میراحمدی در تاریخ 1361/8/11 درعملیات محرم به آرزوی دیرین خود رسید وبه لقا الله پیوست.
شهید قاسمعلی میراحمدی وجودش فریاد بود،فریادی علیه استعمارگران داخلی که اواز آنهابعنوان غول استعمارگر تعبیر می کرد.او عامل اصلی در بدبختی مردم را وجود همین افراد می دانست .نه تنها برعلیه این دسته بلکه بر علیه بیدادگران خارجی نیز فریادش بلند بود،خصوصااونسبت به مردم مظلوم فلسطین ابراز احساسات میکرد.همیشه از بی تفاوتی نسبت به برادران مسلمان ابراز نگرانی میکرد.شعارهایش توفنده وکوبنده بود ودرعمل نیز این هنر را به نمایس می گذاشت .شجاعی بی باک وپاسداری دلاور بود.او نسبت به تحریفاتی که احیانا در دین انجام شده ودین اسلام را ازحالت مبارزه با خفقان وبی عدالتی بدر آورده بود حساسیت عجیبی داشت.خلاصه اینکه وجوداودرمبارزه تمام میشد ودراین راه یک لحظه ساکت نبود.ازشهید میراحمدی یک فرزند پسر ویک دختر به یادگار مانده است.
""قسمتهایی از وصیت نامه شهید قاسمعلی میراحمدی""
ای مسلمانان حزب اللهی مگر ندیدید سرنوشت فلسطینیها چه شد وچه برسر ملت مظلوم آمد وبه قول امام اگر ما هم سراغ آنها نرویم همان را بر سر ما خواهند آورد .تکلیف شرعی است که به جبهه هجوم برید وسرنوشت صدامیان راتعیین کنید.وتو ای همسرم در تربیت فرزندانم بکوش تادرآینده نزدیک سلاحم رابردارند وکوله بارم را به دوش بکشند وابوذر وار وارد صحنه نبرد شوند تا برسند به کاخ ستم وکاخ ستم را برسر کاخ نشینان خراب کنند.هرچه شما شدید: امام- مام- امام و تنها گذاشتن امام با آنها که امام حسین(ع) راتنها گذاشتند وبه مصلحت اندیشی ورفاه خود پرداختند مساوی است.گفته ام اگر کسی یا کسانی با امام خمینی و ولایت فقیه وروحانیت مبارز و این نهضت وجنگ مخالف یا بی تفاوت هستند درتشییع جنازه من شرکت نکنند که راضی نیستم. "والسلام"
۹۲/۰۷/۲۶