شهید اسماعیل صفریان
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ
شهید اسماعیل صفریان فرزند عباس در سال 1339 در ورزنه بدنیا آمد. از سن 6 سالگی به مدرسه ابتدایی شهید ترابی به امر تحصیل مشغول شد. شرایط و مشکلات زندگی او را از ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی بازداشت چون پدری نا توان و معلول داشت، با وجود کمی سن به شغل مقدس کشاورزی پرداخت و از این راه کمک کار خانواده خود بود. او از همان آغاز طعم تلخ ناملایمات را چشید و به همین سبب بود که خود را برای یک زندگی سراسر نور و امید آینده آماده کرد. با وجود اینکه در سنین نوجوانی بود در نهضت شکوهمند ملت مظلوم ستمدیده بر علیه جباران شرکت فعال داشت و در همین راستا بود که در حفظ و حراست از دستاورد های انقلاب اسلامی کوشا بار آمد. با شروع جنگ تحمیلی همراه با چند تن از برادران حزب اللهی جهت گذراندن آموزش های نظامی به یکی از پادگان های اصفهان رفت و پس از اتمام این دوره آموزشی به کردستان اعزام شد و پس از سه ماه مجاهدت پیگیر و مداوم به زادگاهش بازگشت. شرایط مشکل خانواده ایجاب می کرد که در کنار خانواده بماند ولی موانع زندگی نتوانست کوچکترین تاثیری در روحیه این شهید سعید بگذارد. در تاریخ 1361/1/23 دوباره به جبهه جنوب اعزام شد. بعد از20 روزانتظار حمله سرنوشت ساز بیت المقدس شروع شد. ایشان با روحیه ای سرشار از ایمان و اخلاص در عملیات شرکت فعال داشتند و پس از اتمام مرحله اول جهت استراحت به پشت خط مقدم آمد و برای انجام مرحله دوم آماده شد.
سرانجام این شهید عزیز در مرحله دوم عملیات و در تاریخ 1361/2/15 ردای سرخ و فاخر شهادت را عاشقانه به تن کرد و به لقاء الله پیوست و بدینسان یکی دیگر از یاران صدیق و با وفا و مخلص امام به حق واصل گشت.
""قسمت هایی از وصیت نامه شهید اسماعیل صفریان""
میروم تا درخت اسلام را پس از 1400 سال همراه دیگر برادرانم با خونم آبیاری کنم. میروم تا به خائنین بفهمانم دینمان اسلام،کتابمان قرآن، معلممان حسین(ع) و رهبرمان خمینی و هدفمان شهادت است. ای امام از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن، به اسم پاکت قسم اگر فرمان دهی دشمن را بادست خالی و با چنگ و دندان از میهنمان اخراج کنیم، به جان و دل می پذیریم و صدام را بر سر جایش می نشانیم.ای امام، فرمان ده تا اسلام را در دیگر کشور های دنیا زنده کنیم و بگو تا به دیگر کشور ها برویم و برادران مسلمان خود را از چنگ دیو ها رهایی بخشیم. هر چه در راه خدا بدهند، فانی شدنی نیست. به فرمان امام اسلحه به دوش می گیریم و تا آخرین قطره خون از این وطن حفاظت خواهم کرد. من امروز یکشنبه 1360/10/6 عازم به جبهه حسین (ع) علیه یزید و اسلام بر علیه کفر می شوم تا در کنار دیگر برادران خود از اسلام و وطنم حراست کنم و درخت اسلام را با خونم آبیاری کنم. والسلام
۹۲/۰۷/۲۲